معرفی اجمالی
« روستای شیخ شبان »
( استان چهارمحال و بختیاری / شهرستان شهرکرد )
روستای شیخشبان؛ از توابع شهرستان شهركرد در استان چهارمحال و بختیاری است كه در فاصله 39 كیلومتری شمال غربی مركز استان ( شهركرد ) و در حاشیه جنوبی رودخانه زاینده رود واقع شده كه از طرف شمال به روستاهای یانچشمه و حیدری، از طرف غرب به روستاهای كلیچه و حسینآباد، از طرف شرق به روستای لارك و شهر بن و از طرف جنوب به روستای بارده منتهی میشود.
در شمال روستا ؛ كوه معروف به « شهیدان ( شیدا ) » كه به نحوی نظرگاه و مورد احترام اهالی بوده و دارای پیشینه تاریخی و داستانی مقدسی است، مرز میان روستای یانچشمه و شیخ شبان است و در طرف جنوب نیز كوه بلند معروف به « نساه » كه مرتع اصلی روستا را تشكیل میدهد، مرز بارده و شیخ شبان است ولی در سایر جهات ، نوع مرز یكنواخت نیست و بعضی نقاط كوه و دره و نقاط دیگر زمین هموار میباشد كه البته تقریباً تمام دورتادور روستا را كوههای بلند و زیبا احاطه كرده و دارای مرتعی سرسبز با چشمهسارهای گوارا و خنك كوهستانی در جنوب میباشد.

در استان چهارمحال و بختیاری، كمتر كسی است كه شیخشبان را بلد نباشد، نشناسد و یا لااقل یكبار مسافر این سرزمین و زائر حرم مطهر و باصفای حضرت امامزاده سید بهاء الدین محمد (ع) نشده باشد. امامزاده سید بهاء الدین محمد (ع) از فرزندان حضرت حمزه بنموسی بن جعفر الكاظم (ع) است كه در درهای زیبا در جنوب غربی این روستا در دهانه كوه بلند و سرسبزی كه به نام همین امامزاده مزین است ، مدفون گشته و خاك این روستا را به گنج وجود نازنین خویش كیمیا نموده كه به قول شاعر؛ « زیر این خاك از فضیلت گنجها خوابیده است. » و افتخار میهماننوازی و خدمت به وجود شریفش را نصیب ساداتی از سلاله خود بزرگوارش در این مرز و بوم نموده و بدینسبب جا دارد بگوییم ؛ به خاطر وجود مبارک این سید جلیلالقدر ؛ « سرتاسر این زمین را عطر ایمان پاشیدهاند. »
آستان مبارك و مقدس حضرت امامزاده سید بهاء الدین محمد (ع) هر ساله پذیرای وجود هزاران زائر و عاشق دلسوخته حریم اهل بیت عصمت و طهارت (ع) است كه از اطراف و اكناف برای عرض ارادت مشرف میشوند و آن بزرگوار را واسطه فیض نزد حضرت احدیت و مقربان درگاه الهی قرار میدهند و چه بسا كه در حرم و در راه حرم این آقا حاجت روا شدهاند، هدایت شدهاند و كرامتها دیدهاند و افرادی هم هستند كه چون ( العیاذ بالله ) راه شك و شبهه و یا اهانت پیش گرفتند ، به مجازات خویش رسیدند و خواهند رسید كه در زیارت آن حضرت میخوانیم :
« ... فاز متبعك و نجی مصدقك و خاب و خسر مكذبك و المتخلف عنك .... »
كلمه « شیخ شبان » به معنای « چوپان بزرگوار » است و یكی از القاب حضرت امامزاده سید بهاء الدین محمد (ع) هم محسوب میشود.
اهالی روستای شیخ شبان كه اكثریت قریب به اتفاق آنها را سادات موسوی تشكیل میدهند ؛ مردمی خونگرم، مهماننواز و مهربان هستند كه دارای مذهب شیعه اثنیعشری بوده و با توجه به این كه از سلاله امامزاده سید بهاءالدین محمد (ع) میباشند ؛ مؤمن، معتقد و علاقمند به حضرات اهل بیت عصمت و طهارت و خاندان مکرم وحی (ع) بوده و همانطور كه همگان میدانند زمانی این روستا را تحت عنوان « نجف اشرف چهارمحال » خطاب می کردند.
روستای شیخ شبان الفت و پیوند دیرینه ای با اسلام و روحانیت داشته و دارد که نشان این امر ؛ روحانیون بزرگوار و عالمان در حد اجتهاد این روستا در دورانهای مختلف و همچنین قریب بیش از 50 طلبه علوم دینی در حال تحصیل و تدریس در حوزههای علمیه ( به دلیل علاقه وافر اهالی این روستا به مسائل دینی و اعتقادی و اسلامی ) میباشد.
مردم روستای شیخ شبان ؛ مردمی انقلابی و متعهد بوده و از جمله روستاهایی هستند كه افتخار میكنند حتی در زمان رژیم پهلوی و طاغوت ستمشاهی هم طاغوتی نبودند و همواره حامی ، پیرو و گوش به فرمان علمای عظام دین و ولایت فقیه بوده و هستند. تاریخ سیاسی و انقلابی روستای شیخ شبان ، حاكی از این است كه اولین مبارزات ضدطاغوتی در سطح منطقه و حتی شهرستان را اهالی شیخ شبان برگزار میكردند و در این راه حتی مورد آزار و اذیتهای زیادی هم قرار گرفتند.
اگر بگوییم ؛ « روستای شیخ شبان، دین خود را به انقلاب ادا كرد. »، سخن گزافی نراندهایم؛ چرا كه شیخ شبان، همواره یاور انقلاب و دشمن دشمنان انقلاب و این مرز و بوم بوده و هست. زنان این روستا در مبارزات اول انقلاب و جنگ ، نان طبخ میكردند و به تهران و جبههها میفرستادند. چند صد بسیجی از جوانان غیور و دلاور این خطه شهیدپرور با لبیک به ندای خمینی کبیر (ره) در جنگ تحمیلی حضور یافتند كه بعضی گروهانهای بسیج در خط مقدم جبهه های جهاد حق علیه باطل را فقط جوانان و سادات شیخ شبانی تشكیل میدادند.
حضور به قدری جدی و پرشور بود كه جز پسران خردسال و پدران پیر و سالخورده، تقریباً مردی در روستا نمانده بود ؛ از میان حدود 3 هزار نفر جمعیت، قریب به 500 نفر و یا بیشتر بسیجی ... ( با بیش از 1750 مورد اعزام ) ؛ كاروان، كاروان و اتوبوس، اتوبوس بسیجی و مجاهد میرفت و كاروان، كاروان و تابوت، تابوت ؛ شهید گلگون كفن و مجروح و زخمی خونین بال بر میگشت ؛ جمعیت مدفون در گلستان شهداء روز به روز بیشتر میشد و مادران داغدیده هم تمسكشان به زینب و آل فاطمه (س) زیادتر و مستحكمتر. 79 شهید و لاله پرپر از بهترین جوانان مؤمن و خداجوی آن روزگار ... ، جوانان وداع شهادت با خانواده میكردند و خانواده ها هم به عشق اسلام و حسین شهید (ع)، فرزند عزیزشان را بدرقه میكردند تا استقبال از شهادت كند. او را از زیر قرآن میگذراندند تا قرآن مجید مواظبش باشد كه شیطان رجیم او را از پا گذاشتن در مسیر افتخار شهادت و همنشینی با علیاكبر امام حسین (ع) به در نكند و از طرفی خود را مهیای استقبال از تابوتی كه در آن رعنا جوانشان، تكهتكه آرمیده و به حلقه مقربان حریم حضرت دوست ( جلوعلا ) پیوند خورده باشد.

اینها اغراق و دروغ نیست؛ حكایت « الكریم اذا وعد وفی » است كه مردم شیخ شبان با اخلاص و صداقت وعده دادند: « تا خون در رگ ماست ؛ خمینی رهبر ماست. » و قرآن كریم هم میفرماید: « ... من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه ... » و هیچ شكی ( نعوذ بالله ) نتوان كرد كه : « صدق الله العلی العظیم و صدق رسوله الأمین ».
* * * * * *
